شاه ابراهیم ایوات
(متولد سال 752)
زین الواصلین شاه ابراهیم ملقب به ایوت فرزند سید محەمەد گوره سوار بنا به ایوت فرزند سید محەمەد گوره سوار بنا به نامه ی سرانجام در سال 752 هجری در دیه شیخان متولد شد ه و در عنفوان جوانی در خدمت سلطان اسحاق کسب فیض نموده و صاحب مقامات عالیه و درجات متعالیه و مظهر تجلیات شده است. مادرش خاتون زینب دختر میر خسرو لرستانی که از زنان عفیفه و صالحه بوده د رتربیت او نیز کوشیده و چون وی چند سال از بابا یادگار بزرگ بوده، یادگار او را کاکا خطا ب کرده و همیشه با هم شعر سروده اند و اکثر اشعارشان خطا ب به همدیگر است.
بنا به سر انجام خطی کا کائی، شاه ابراهیم ایوت هنگام کودکی درخانقاه سر گرم فرا گرفتن دانش و علوم متداول آن زمان شده، و در خدمت سلطان اسحاق نیز مدتها کسب فیض کرده و متلبس بلبا س و خرقه ی فقر شده و بدستور وی به بەغداد رهسپار شده و به ارشاد مردم آن سامان پرداخته و در آن سامان پیروان و مریدان زیادی یافته است. وی در اوائل قرن نهم هجری در بەغداد متوفی گشته ودر همانجا مدفون است. کردهای کا که ئی از بازماندگان پیروان زمان شاه ابراهیم هستند.
در برهان الحق آمده است که شاه ابراهیم ایوت ملقب به ملک طیار یکی از هفتن است.
دیوانی از شاه ابراهیم ایوت بنام (دیوان ایوت) بجای مانده که بیشتر اشعار او بند بند است و هر بندی در باره ی سرگذشت پیغمبران و فرما نروایان و اولیائ و عرفا است، و شاه ابراهیم در اشعار تحولات روحی و سیر وگردش روان خود را که در کالبد بزرگان ادوار گذشته تجلی کرده بیان نموده است. اینک چند بند از اشعارش برای نمونه نقل می شود:
(1)
ابراهیم نه سر،ابراهیم نه سر بقای دور دین یاریم گفت نه سر
ابراهیم بیانم فرزند آزر بتم شکست دا بیم و پیغمبر
کا کا م یادگار اسماعیل بیانی سرش بی روای حق و قربانی
یعنی : ای ابراهیم، به یاد گذشته ی آئین یارسان افتادم، که در آن زمان در قالب ابراهیم فرزند آزر ظهور اسماعیل بود که سرش را در راه حق تعالی قربانی کرد.
اشاره به سرگذشت ابراهیم خلیل است که ابراهیم،نمرود و مردم را از بت پرستی باز می داشت و به پرستش خدای یگانه دعوت میکرد، ولی نمرود دعوت او را نپذیرفت و سر انجام ابراهیم بتهای آنان را شکست و نمرود دستورداد او را گرفتند و در آتش انداختند به فرمان خدای تعالی آتش سرد شد و گلستان گشت و ابراهیم نجات یافت ابراهیم خانه ی کعبه را ساخت و حجر الاسود را به فرمان خدا در آن خانه گذاشت و ازآن به بعد حج فرض شد. ابراهیم از کنیز خود هاجر پسری یافت به نام اسماعیل، و چون نذر کرده بود که اگر پسری یابد قربان کند، از خدا فرمان رسید که باید به عهدش وفا کند ابراهیم فرزندش را به کوهی برد قربانی کند، اما به فرما ن خدا به موقع گوسفندی رسید تا بجای اسماعیل قربان شود.
(2)
ابراهیم همدست، ابراهیم همدست چنی یادگار هر دو بیم همدست
کاکام یادگار نه روی تخت نشست جمشید بیانی جم جهان بست
از فریدون بیم گاو سر و دست سلسله ی سپای ضحاک دام شکست
یعنی : من و با با یادگار همدست شدیم و کا کا یم با با یادگار برروی اورنگ نشست و او از دیدگاه معنوی د رآن روزگار مظهر جمشید بود و با فره ی ایزدی که داشت انجمنی د رجهان فراهم آورد، من نیز مظهر فریدون بودم که با گرز گاو سر سپاه ضحاک مار دوش را شکست دادم.
اشاره به داستان غالب شدن ضحاک بر جمشید پیشدادی است که بنا به شاهنامه ضحاک بر جمشید چیره شده و او را کشت و جانشین او شد. ضحاک که مردی بدسرشت و ستمگر بود، دو مار از دو کتف او روئیده بود که خوراک آنها مغز سر آدمی بود و هر روز دو نفر را می کشت و مغز سرشان را به مارها میداد، عاقبت مردم به پیشوائی کاوه آهنگر بر او شوریدند و فریدون را بر تخت نشاند ند و ضحاک را هم د رکوه دما وند بند کردند.